نوروز و کودکان ایرانی کانادایی
این مطلب که توسط خانم نگار بیک نوشته شده است در تاریخ 21 مارس 2012 برابر دوم فروردین ماه 1391 منتشر شد.
یکی از دغدغه های بسیاری از مهاجران ایرانی، چگونگی انتقال زبان و فرهنگ پارسی به فرزندانشان است. آموختن زبان مادری و صحبت به زبان فارسی و در مراحل بعد خواندن و نوشتن و آشنایی با فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی گاه به بحث رایج شب نشینی های خانوادگی، بررسی ضرورت یا عدم ضرورت و روش انجام آن تبدیل می شود و طبعاً از این منظر هر کس نظری دارد که از دید خود نیز صحیح است و بسته به میزان تمایل و حساسیتش نسبت به این موضوع (از صحبت کردن به زبان فارسی گرفته تا آموختن خواندن و نوشتن) راهی را در پیش می گیرد یا شاید هم نمی گیرد!! در این که آشناکردن کودکان با زبان و فرهنگ مادری شان کاری پسندیده است شکی نیست اما موضوع قصه امروز من ضرورت یا عدم ضرورت این امر نیست چراکه هر فرد عاقل و بالغی که تصمیم به امر خطیری چون مهاجرت زده طبعاً صلاح ملک و مملکت خویش را بهتر داند و برای هر تصمیمی حتماً ادله خاص خودش را دارد.
قصه امروز من بیشتر بر موضوع چگونگی آشناکردن بچه ها با فرهنگ پارسی تکیه دارد تا ضرورت آن. این چگونگی به خودی خود اهمیت خاصی دارد چراکه نوع برخورد والدین با کودکان در جذب یا دفع فرهنگ و زبان مادری شان تاثیر فراوانی دارد و گاه به موفقیت یا شکستی می انجامد که اولی به تجربه ای شیرین و لذت بخش و دومی به عاملی برای ایجاد کشمکش و دورشدن تدریجی فرزندان و والدین از یکدیگر بدل می شود.
بگذارید بروم سر اصل مطلب… دوست با سلیقه ای دارم که هر سال در روزهای پایانی سال نو، مراسمی برای کودکان برپا می کند و از آن ها می خواهد که با کمک یکدیگر برای خودشان یک سفره هفت سین درست کنند. در این مراسم ایشان تمام لوازم مورد نیاز برای سفره هفت سین را به تعداد کودکان دعوت شده آماده می کند و یک سینی یا سبد به همراه ظروف کوچکی برای قراردادن هر کدام از لوازم هفت سین روی آن می چیند. پس از آن یکی یا دو تا از بچه ها که قبلاً در مورد اجزاء سفره هفت سین آموزش دیده اند برای بچه های دیگر توضیح می دهند که هفت سین چیست و چه چیزهایی باید در آن قرار داد.
این کار نه تنها روش جالبی برای آشناکردن بچه ها با فرهنگ کهن نوروز است بلکه اعتماد به نفس کودکان را برای صحبت کردن در مقابل دیگران نیز افزایش می دهد و از طرفی به علت تکرار هر ساله آن، ملکه ذهن بچه ها شده و اگر روزی روزگاری در مدرسه از آن ها در مورد فرهنگ و سنت کشور مادری شان سوال شود، به جای سکوت یا گفتن جمله «ما چیزی نداریم» حرفی برای گفتن خواهند داشت و به این ترتیب ضمن معرفی فرهنگ مادری شان احساس حقارت و سرخوردگی نخواهند کرد.
حالا تصور کنید کودکانی را که با لهجه ایرانی کانادایی کودکانه شان برای شما در مورد سمنو و سنجد و سماق و … بگویند و هر از گاهی تپقی هم بزنند و بر شیرینی مراسم بیفزایند. الحق و الانصاف این ابتکار دوستم نه تنها برای بچه ها که برای ما مادران هم آموزنده بود و الگویی شد برای برپاکردن مراسمی مشابه در دیگر مناسبت و جشن های ایرانی.
بعد از پایان توضیحات سینی بزرگ حاوی اجزاء هفت سین در اختیار بچه ها قرار داده شد تا از هر جزء آن بردارند و در سینی های کوچکشان بچینند. شور و اشتیاق بچه ها برای چیدن سینی هفت سین و حوصله و صبوری دوستم در برپایی چنین مراسم خلاقانه ای برایم بسیار جالب و تحسین برانگیز بود. دانستم که اگرچه دورشدن نسبی فرزندم از فرهنگ و زبان مادری اش و گذشته ای که ما با آن خود گرفته ایم و بزرگ شده ایم بهایی است که برای آینده بهتر او پرداخته ام اما به جرات می توانم بگویم که اگر بخواهیم می توانیم هر جا که هستیم کماکان رنگ و بوی یک خانواده ایرانی را داشته باشیم. خانواده ای که در کنار بهره مندی از امکانات و رفاه یک کشور جهان اول، از حفظ و اشاعه سنت های اصیل و صحیح کشورش نیز باز نمی ماند و به آن می بالد.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
هفت سین زندگی تان پر از سلامتی و سعادت
تصاویری از مراسم هفت سین چینی
سال نو مبارک
نوشته های دیگر:
- نگارنامه
- ازدواج در کانادا
- راهنمای کاریابی در کانادا (سلسله مقالات)
- از من نترس هموطن!
- فهرست بهترین دانشگاه های کانادا
- اطلاعات لازم درباره مهاجرت به کانادا (روش ها، قوانین، مسایل جانبی)
نصب رایگان تولبار “مهاجران کانادا”
فرم ارزیابی رایگان ما را با هر زبانی که می خواهید پر کنید!